من نه آنم كه كنم جبران مهرت مادرم لطفها كردي به من اي نازنين محترم
مادرم مهرت به من سري ز اسرار خداست با خلوص هر لحظه گويد اي پسر يا دخترم
يادم آيد روزگاري كه مرا مونس جانم بودي مثل پروانه به دورم مو سفيد كردي برم
اي كه كردي لاله زار عمر خويش برگ خزان معرفت نيست كه ندانم قدر اين تاج سرم
من جنان بي تو را جنت نمي دانم عزيز جنتم آغوش مهرت دست تو زير سرم
كامم از شيره جانت داده ايي اي مادرم از دل و جان گويمت جانم فداي مادرم
مادرم خاك رهت را من كنم درمان چشم اي كه شبها را نخوابيدي كنار بسترم
مي فراموشم نكن وقت دعا بعد نماز كه خطر ها در ره من هم بدان محتاج ترم
بار الها همتي ده كه در اين باقي عمر خدمتش را من كنم باشد سايه ش برسرم